مــرا دخـتر خانـــوم می نـامــند
غروری دارم
کـه برای تنها نبودن ، لـه نمی شود
احساسـے دارم
کـه با منطق ِگدایان نمـے سازد
قلبی دارم
کـه هنوز تیزی خنجر نامردی را نخوردهـ استـــ
و زیـبایـی هایی دارم
که حراج چشم های بیگانـه نخواهد شد!
اینگونه است مشق شب های دخترانه من...